به کوشش میلاد عظیمی
مجله بخارا
چون سهشنبه هفتم آبان ۱۳۸۵ دکتر علی خواجه[دهی] از میانه آمده بود و از دکتر هوشنگ دولتآبادی خواستم شب بیاید که با هم باشیم، بیشتر صحبت درباره کتاب دیابطیس[۱] عبداللطیف بغدادی [ (۵۵۷-۶۲۹)] است که چندی پیش در کویت به همراه رساله «حواس» او چاپ شده است[۲] و دکتر غلامرضا بنابی (مقیم امریکا) کپی آن را به دکتر خواجهدهی (مقیم میانه) داده است که ترجمه کند[۳]. زود خوابیدیم که بامداد پگاه بتوانیم برخاسته، به سفری که برایم در پیش بود بروم. چای و نان صبحگاهی را با دکتر خواجهدهی ساعت شش خوردیم و نشست تا تورج دریایی رسید و سه نفری راه افتادیم به طرف غرب تهران. دکتر خواجهدهی را نزدیک بیمارستان هزار تختخوابی پیاده کردم و با تورج به سوی سفر تازه راه افتادم. هنوز ده روز از سفر پیش نمیگذرد که باز راهی سفر شدم.
لنجهرود قم
تورج دریایی ساسانیشناس است و گوشههایی از ایران را دیده نه همه منطقهها را. حال که با هم سفری شدیم گفتمش که این بار نخستین چیزی را که نشانت میدهم یک ستون از چهارطاقی آتشکده لنجهرود (لنگرود) قم است؛ درست چسبیده به قم. این چهارطاقی که حدود دو متر از پایهاش برجا مانده و مقداری از سنگهای این را هم کنده و کنارش دسته کردهاند که ببرند. آثار یک ستون شرقی هم مشهود است ولی دو ستون دیگر را محو کردهاند.
اگر کسی بخواهد این مقام را ببیند از قم – در راه قدیم کاشان- که بیرون میآید، پس از ده کیلومتر، روبهروی باغی پردرخت کاج و سرو (دارالایتام) باید بایستد؛ دویست مترکه به طرف شمال برود، بقایای جرز سنگی باقی است. از کسی [که] آنجا بود پرسیدم شما این را چه میگویید؟ گفت: پدرانمان میگفتند لنگهها و دوتا بود. سنگهای یکی را به تدریج بردهاند. دریایی دید و عکس برداشت تا ببیند که فرنگیها از آن یادیها کردهاند یا نه.
۱.اصل: دیابطوس.
۲. مقالتان فی الحواس و مسائل طبیعیه ؛ رساله للاسکندر فی الفصل؛ رساله فی المرض المسمی دیابیطس، عبداللطیفبنیوسف البغدادیدراسهو.۱۹۷۲/۱۳۹۲ق تحقیق بول غلیونجی و سعید عبده، کویت، وزاره الاعلام ،
۳. چند سال بعد این ترجمه با مقدمه ای از ایرج افشار چاپ شد؛ رساله بیماری قند، عبداللطیف بغدادی، ترجمه علی خواجه دهی، تبریز، انتشارات ستوده،۱۳۸۹.در مقدمه استاد افشار شرح مفیدی درباره دکتر خواجه دهی و دکتر بنابی هست.