بررسی یک واژه‌ی قمی، نادلگرون

خوانش رسمی واژه:
نادلگران
♦️گستره ی کاربرد واژه:
کاربرد این واژه منحصر به گویش قمی نیست و در برخی گویشهای دیگر مانند اصفهانی نیز کاربرد دارد.
آیه الله سید عبدالحسین طیب در تفسیر “اطیب البیان فی تفسیر القرآن (176/7) ضمن تفسیر آیه ی 9 سوره ی یوسف، “و تکونوا من بعده قوما صالحین” این واژه را چنین به کار برده است: “و ممکن است بگوییم مقصود آنها این بود که بعد از این با پدرمان خوش رفتاری می کنیم و کاری نمی کنیم که قلبش رنجش پیدا کند و نادلگران باشد و او را راضی می کنیم”. همچنین احمد محمود در رمان “درخت انجیر معابد” (1586/2) همین واژه را این گونه به کار برده است: “دلم نمی خواد همسایه ها از دستم نادلگران باشند”.
♦️معنای واژه:
چنان که از نمونه های بالا برمی آید، این واژه به معنای “ناراضی” است، اما بافت کاربرد آن در گویش قمی نشان می دهد که در این گویش، معنای “ناراضی از روی زیاده خواهی” را می رساند، چنان که می گویند: “یک عالمه ارثیه بش رسیده، جخ نادلگرونم هه”(“یک” را با فتح “یا” و “عالمه” را با سکون “لام” بخوانید).
♦️ریشه شناسی واژه:
ساخت “نا” پیشوند نفی + “دل” اسم + “گران” صفت، از نظر دستوری نادرست نیست و نمونه هایی مانند “نادلشاد” گویای درستی آن است، ولی مشکل بر سر معنای آن است.
در لغنامه ی دهخدا واژه “دلگران” بدون پیشوند نفی “نا” به معنای “ناراضی” آمده است و بنابراین، وجود این پیشوند بر سر آن، زاید می نماید و معنای آن را درست برعکس می سازد. در همان لغتنامه، ذیل “دلگران” به کاربرد واژه ی”دل ناگران” ضمن واژه های عامیانه اشارت رفته است که گویا مبدل “دل نگران” و بنابراین با واژه ی “نادلگران” متفاوت باشد.
در این صورت دو راه باقی می ماند:
1. اصل واژه را همان واژه ی “دلگران” و پیشوند نفی “نا” را زاید بدانیم.
2. پیشنهاد نگارنده این است که “نادلگران” را مبدل “نازلگران” بشماریم.
در این پیشنهاد، “نازلگران” یعنی “کسی که کالای نازل یا ارزان می دهد و بهای گران می خواهد”. از این دیدگاه “نازلگران” معنای کنایی خواهد داشت و به کنایه دقیقا همان معنای “ناراضی از روی زیاده خواهی” را خواهد رساند؛ همچنین جنبه ی مثل خواهد گرفت و جزو امثال قمی قابل طرح خواهد بود.
البته این پیشنهاد در صورتی پذیرفتنی است که بپذیریم ابدال واج “ز” در “نازل” به واج “د” در “نادل” از چشم انداز زبان شناسی تاریخی امکان دارد و و برای پذیرش آن، وجود نمونه لازم است. نمونه های نادری مانند ابدال “ز” در “زاری” به “د” در “درا” (جرس) و “داریه” (از آلات موسیقی که به اشتباه، اصل آن را “دایره” یا “دورویه” می انگارند و برگرفته از همان “درا”ست) برای این منظور کافی نیست.
ضمنا تغییر اشتباهی “نازل” به “نادل” در طول زمان، امکان دیگری است که جای تامل دارد؛ دقیقا مانند تغییر اشتباهی “غایب شدن/ غایب باشک” به “قایم شدن/ قایم باشک” که هنوز در زبان و حتی فرهنگهای فارسی، رایج است.

دکتر علیرضا فولادی

اشتراک گذاری:

به اشتراک گذاری بر روی print
به اشتراک گذاری بر روی email
به اشتراک گذاری بر روی facebook
به اشتراک گذاری بر روی twitter
به اشتراک گذاری بر روی whatsapp
به اشتراک گذاری بر روی telegram
0 دیدگاهبستن دیدگاه‌ ها

ارسال دیدگاه

عضویت در خبرنامه

آخرین پست ها و مقالات را در ایمیل خود دریافت کنید

ما قول می دهیم که اسپم ارسال نشود :)