تعداد قابل توجهی سفرنامه از جمله سفرنامههای ناصرالدین شاه از دوره قاجار وجود دارد که نگارندگان آنها برای آمدن به قم یا رفتن به تهران از این دشت عبور کردهاند. اگر عنوان مسیله و قمرود از صفحات این سفرنامهها برداشته شود، خواننده تصور میکند که توصیف یکی از سرزمینهای آفریقایی و تنوع حیوانی شگفت انگیز آنجا را میخواند.
آقای حاج سید علیاکبر سبحانی و پدرم (کهنسالان قدیمی قمی) میگویند که تا اواسط دوران پهلوی دوم آن قدر شکار در این دشت زیاد بود که شکارچیان گوشت ِآنها را برای فروش به قصابیهای قم میآوردند.
جز آن، این سرزمین به دلیل وجود سه عنصر خاک حاصلخیز و آب و آفتاب به “انبار غله ایران” شهرت داشت.
دشت مسیله و قمرود، سرزمین وسیع و همواری بین شرق قم تا دریاچه نمک است.
دیروز شدت و حدت ریزگرد و گرد و غبار را دیدیم. با بررسی شخصی متوجه شدم که جهت باد شرقی – غربی است؛ یعنی از سوی این دشت و ماورای شرقی آن که دریاچه نمک باشد ریزگرد به سوی قم روان است. روشنتر منشاء گرد و غبار داخلی و از بیخ گوش قم بود.
حال با دو پرسش اساسی روبهرو هستیم:
۱. چرا بهشت زیستگاه جانوری و شکارچیان به منشاء ریزگرد تبدیل شده است؟
۲. چرا انبار غلّه ایران دچار خشکی و تشنگی حاد شده است؛ به نحوی که آب آشامیدن باید با تانکر بدان جا حمل شود؟
دستیابی به پاسخ این دو پرسش یعنی تشخیص درد که مرحله قبل از درمان است. نگاه به تاریخ برای داشتن آینده بهتر بد نیست.
سیدمحسن محسنی
بنیاد قم پژوهی
۱۴۰۱/۰۵/۰۷