خاطرات اوژن اوبن از قم در مارس ١٩٠٧ (فروردین ١٢٨۶ شمسی)

در زیر خاطرات اوژن اوبن از قم نوشته شده که در کانال تلگرامی بنیاد قم پژوهی درج شده بوده است.

قم، مرقد حضرت معصومه
قم در فاصله یک‌صد و چهل و پنج کیلومتری تهران واقع شده است. ما روز اول ماه مارس از تهران حرکت کرده بودیم و فردای آن روز که هوا تاريک شده بود به قم رسیدیم. حلقۀ چراغ‌هایی که بر بالای مناره‌های مسجد بزرگ روشن بود، از دور، محل آرامگاه معروف «حضرت معصومه» را نشان می‌داد.
اوژن اوبن در ادامه می نویسد، پیش از آنکه [حضرت] فاطمه در این محل وفات کند، قم قصبه کوچکی بود و تا اندازه‌ای به علت هجوم اعراب رو به آبادانی می‌گذاشت. عظمت بعدی شهر در حدیثی منقول از [امام] جعفر [صادق] پیش بینی شده بود: «سه نسل بعد، از یکی از اعقاب من دختری به دنیا خواهد آمد به نام فاطمه و در قم در خواهد گذشت و در همان‌جا نیز به خاک سپرده خواهد شد.»
این دختر جوان، خواهر امام رضا است. او به همراه مهاجرت سادات به ایران آمد که در آن زمان، در این سرزمین «امام» داماد و ولیعهد مأمون خلیفه عباسی، مقام بسیار رفیعی داشت. [امام] رضا به درخواست پدر زنش به خراسان آمده بود و چند روز بعد از ورودش به نیشابور، به طور ناگهانی از مرض سوء هاضمه در گذشت. «سنی»ها می‌گویند این واقعه در اثر افراط در خوردن انگور اتفاق افتاده است. اما شیعیان اعتقاد دارند، مانند سایر اولاد علی(ع) او را هم مسموم کردند. با درگذشت ناگهانی امام، قتل عام سادات آغاز شد. و در نتیجۀ آن امامزاده‌ها در گوشه و کنار سراسر آباد‌‌ی‌های واقع در عراق عجم و حتی در منطقۀ شیراز، متفرق شدند.


اوژن اوبن در ادامه مینویسد حضرت فاطمه با شنیدن خبر درگذشت غم‌انگیز برادر، در ساوه بیمار شد و در قم از دنیا رفت.٣ محل دفن وی در محله‌ای به نام «میدان میر» قرار داشت که هنوز هم با اسم عربی «ستی» یعنی بانوی من نامیده می‌شود. جسد او را در تپۀ مجاوری در کنار رودخانه به خاک سپردند. نوۀ برادرش «زینب» دختر امام محمد تقی، روزی از آنجا می‌گذشت، دستور داد «قبۀ» محقری روی قبر بنا کنند. سیدهای مسافر، رفته رفته به زیارت آن مرقد می‌آمدند، اما شکوه کنونی آن، خیلی به بعد از آن زمان‌ها، یعنی به دوره‌ای مربوط می‌شود که تشيع به طور کامل در ایران استقرار یافت.
در آغاز قرن پانزدهم، مرد بسیار ثروتمندی، که حمزه موسی‌لو نامیده می‌شد، تمامی دارایی خود را به دو دخترش، «گوهرشاد» و «شاه بیگی بیگم»، که هر دو سخت مذهبی و مؤمنه بودند به ارث گذاشت. یکی از آنان، که همسر شاهرخ، فرزند تیمور لنگ شد، همه ثروتش را وقف آستانۀ امام هشتم در مشهد کرد و دختر دوم نیز به مرمت و بازسازی قبر فاطمه در قم همت گماشت. او دستور داد گنبد طلایی را که هنوز هم پا برجاست بر بالای آن بسازند. پادشاهان صفوی روی دیوارهای صحن را با کاشی‌های زیبا پوشاندند. چهار نفر از آنان وصیت نمودند که در جوار این مرقد مقدس به خاک سپرده شوند. آنها عبارت‌اند از شاه عباس دوم، شاه صفی، شاه سلیمان، و شاه سلطان حسین. پادشاهان قاجار هم حرمت بیش از حدی به این بارگاه قائل بودند. دیوارهای محوطۀ خارجی را به دستور فتحعلی شاه ساخته‌اند. آرامگاه وی، همچنین قبر جانشین‌اش محمد شاه، در این حرم واقع شده‌اند. مناره‌ها را به‌تازگی ساخته‌اند. دوتای آنها توسط شاهزاده نایب‌السلطنه، عموی شاه کنونی، و دو تای دیگر توسط امین‌السلطان بنا شده است. چه از سوی رودخانه، و چه از جانب گورستان‌های مجاور، هنگامی که آن را تماشا می‌کنیم، مجموعاً اثر بسیار زیبایی است: بقعه و بارگاه مقدس، دیوارهای بزرگ شهر، مناره‌ها، و گنبد طلایی، به طور مجزا از برف کوهستان‌های مجاور، با تشخص و برجستگی خاصی دیده می‌شوند.
اوژن اوبن در خاطرات خود نوشته پادشاهان اولیۀ صفوی، ضمن سازمان دادن به تشکیلات روحانیت در ایران، تولیت این آستان را به یکی از سادات معروف حسینی، که از عربستان آمده بود و حاجی میر سیدحسین، خاتم المجتهدين نامیده می‌شد، سپردند. از چهار قرن به این طرف، «متولی باشی»ها به طور موروثی از میان افراد این خاندان بوده‌اند. هشت سال است که مسئولیت تولیت قم بر عهدۀ حاجی میرسید محمدباقر گذاشته شده است. نامبرده، مردی جوان، چاق، متشخص، زرنگ و باهوش به نظر می رسد. علاوه بر کمربند سبز رنگش، به مناسبت ماه‌های عزا، سراپا سیاه پوش بود و به اتفاق سیدهایی از بستگان خویش در خانۀ زیبایی در جوار مسجد، اقامت داشت.

از همین خانه، او امورات حرم مقدس را که منبع درآمد و ثروت خانوادگی او به شمار می‌رود و پناهگاهی است که اعتبار و آبرویش هم به آن بستگی دارد، همچنین «مدرسۀ فیضیه» را که منضم به آن مسجد است و در حدود پنجاه طلبه در مدرسه مزبور مشغول تحصیل هستند، و امور مربوط به گورستان‌ها را که در سراسر ایران ممتازند، زیارتگاه اصلی را که همۀ زائرین کربلا و مشهد را به سوی خود جلب می‌کند … بالاخره معضلات مؤسسات وقفی واقع در منطقه اراک را اداره می‌کند. قدرت اداره و حیطۀ اختیارات این شخص مقتدر حتی بر یک‌صد باب امامزاده، که اغلب آنها امامزاده‌های بسیار سرشناس و در جلگه‌هایی در مسیر ساوه و کاشان متفرق هستند و صاحبان آنها از یاران امام رضا و یا از هم سرنوشت‌های وی محسوب می‌شوند، نافذ و جاری است. هر کدام از آنها متولی خاصی دارند که بعضی در یک نسل و بعضی‌ها به صورت موروثی، عهده‌دار این سمت بوده‌اند، ولی همۀ آنها در نهایت، تابع و از ابواب جمعی متولی‌باشی قم محسوب می‌شوند. شخصی با چنین قدرت و اعتبار، که به تنهایی به این همه قبرهای متعدد و معروف نظارت می‌کند، طبعاً نمی‌تواند آدم متمول و بسیار مرفهی نباشد. می‌گویند او «سه کرور» تومان، که تقریباً معادل هفت میلیون فرانک است، ثروت دارد. يک سوم مجموع دهکده‌های واقع در آن ایالت متعلق به او است.
اوژن اوبن نوشته شهری که زندگی همۀ اهالی آن از رهگذر زائران و برکت پول آنان می‌گذرد، لابد يک شهر کاملاً مذهبی است و بیشتر ساکنان آن را «سیدها» تشکیل می‌دهند. متولی آستانه حضرت معصومه، خود را خیلی راحت به حاکم ناتوان شهر تحمیل می‌کند. چون احتمال داده می‌شود، تبلیغ اندیشه‌های نو، بهره‌برداری از چنین منبع در آمد لايزالی را با خطر جدی مواجه سازد. متولی‌باشی آدم‌ها و دار و دسته خود را علیه هر نوع اقدامی که بوی آزادی خواهی بدهد و ره آورد مسافران تهران باشد، شديداً بسیج کرده است.
«سید محمدباقر» از من بسیار گرم پذیرایی به عمل آورد. اما به علت شور و حرارت مردم به خاطر ماه محرم، مرا از ورود به حرم بر حذر نمود. در قرن هفدهم، ظاهراً اهالی قم اخلاق ملایم‌تری داشتند. شاردن، به تفصیل دیدار خود را از اندرون حرم و قبرهای دیگری که در اطراف ضریح واقع شده‌اند، برای ما توصیف کرده است.
مقامات محلی، به علت عده مواج و بی‌شمار زائرین، ساربانان، قاطرچیان، و مسافران، جمعیت شهر را در حدود شصت هزار نفر تخمین می‌زنند. همه جای شهر پر از کاروانسرا، حمام و بازار است. بازرگانان در این شهر اغلب، نمایندگان تجارتخانه‌های تهران هستند. قم اصلاً پادگان نظامی ندارد. حتی چهار محلۀ شهر، از خیر داشتن «کدخدا» و «کلانتر» گذشته‌اند. اداره امور شهری تنها به عهدۀ یك نفر رئیس پلیس [داروغه] محول شده، که توسط حاکم منصوب می‌گردد.
حوزۀ ولایت قم بسیار محدود و شامل در حدود یک‌صد دهکده و روستا است که در اطراف رودخانه واقع شده‌اند و به چند ارباب بزرگ پایتخت نشین، مانند
«مهندس الممالك»۴ وزیر امور عمومی و شاگرد قدیمی پلی تکنيك ما [فرانسه]، و ناصرالسلطنه ۵، وزیر خالصه‌جات، تعلق دارند. از زمین‌های دهکده‌های مزبور، محصول پنبه به دست می‌آید که از طریق قزوین به روسیه صادر می‌گردد. زارعان ساکن این روستاها همه فارس‌اند. اما در حاشیۀ کویر، ایل‌های چادر نشینی از ترک‌های شاهسون و اعراب «میش مست»۶ و قبیله‌های لک اطراق کرده‌اند، که آنها را آغا محمدخان از جنوب به آن منطقه کوچانیده است. چادرنشینان زمستان را در نزدیکی قم می‌گذرانند، ولی تابستان‌ها، به همراه گله‌های خویش به دره‌های مرتفع البرز، در بالای تهران حرکت می‌کنند و در آن قسمت‌ها مشغول به کار می‌شوند. عرب‌ها که همه شتربان‌اند، از شتران شاه نگهداری می‌کنند. بعضی از آنان نیز در دهکده‌های حول و حوش شهر کاشان استقرار یافته‌اند.
ما تا قم روی جادۀ شوسه «سلطان آباد»٧ که توسط تجارتخانۀ انگلیسی «لینچ»، به عنوان طعمه‌ای دندانگیر برای راه تجارتی آیندۀ درۀ کارون به سوی محمره [خرمشهر] بازخرید شده است، سفر می‌کردیم. در منزلگاه‌های میان راه، پست‌خانه‌هایی با اطاق‌های آراسته برای استراحت مسافران وجود دارد. اما بعد از این منطقه، مجبور هستیم تنها با ردپای مسافران قبلی طی طریق کنیم و شب‌ها را نیز در قهوه‌خانه‌ای در میان راه و یا در اطاق‌های بی‌در و پیکر چاپارخانه‌ها به صبح برسانیم.

عبور از قم کار ساده‌ای نیست. شهر از يک رشته بازار و چندین کوچه تنگ تشکیل شده است. در زیر زمین‌های بسیار عمیق، از پله‌های بی‌شمار باید پایین رفت تا به آب، آب‌انبارها دسترسی پیدا کرد. در هر خانه‌ای، یک آسیای دستی وجود دارد و با آن دانه پنبه را از خود پنبه جدا می‌سازند. از هر سوی شهر، تلؤلؤ کاشی‌های امامزاده مشهود است. بعضی از آنها مدور و گرد، بعضی دیگر مخروطی شکل، حتی یکی از مقبره‌ها به شکل ناقوس مخصوص معبدهایی بودائی بود. از خارجی ساختمان همه این امامزاده‌ها به مسجد شباهت دارد، و بالای گنبد آنها نیز لک‌لک‌ها لانه می‌گذارند.
الاغ‌های ریز اندامی، که خار و خسک و سوخت زمستانی اهالی روستاها را حمل می‌کردند، دائما درشگۀ ما را متوقف می‌ساختند، تا آنجا که مجبور شدیم دو اسب از چهار اسب درشگه را باز کنیم.
زمین‌های اطراف شهر به علت آبیاری، بسیار وضع بد و ناجوری داشتند. به این جهت هنگامی که چرخ‌های درشگه به زمین‌های مرتفع و پر دست‌انداز و ناهمواری در حاشیۀکویر می‌رسیدند، ما نفس راحتی می‌کشیدیم!
دو درشگه از مقابل ما گذشتند. در یکی شاهزاده فرمانفرما، حاکم کرمان نشسته بود، که به علت تغییر سلطنت به تهران احضار شده بود و از ایالت دوردستی می‌آمد. او خوب فرانسه می‌دانست و روزنامۀ «تان»٩ را که مشترک بود، درست می‌خواند. با عجله و شتاب، مرتب از اخبار دربار می‌پرسید، که در ماه‌های اخیر دچار این همه تغییرات و دگرگونی شده است.
[از قم تا این‌جا یک‌صد و بیست کیلومتر راه آمده‌ایم. چاله‌های نهرهای آب، سراسر دشت را پوشانده است. گنبدها، مناره‌ها، و سواد کاشان، از دور پیدا می‌شود. در اولین کوهپایه‌ها، درختان «فین» با خانۀ ییلاقی شاه سلیمان، که بعدها توسط فتحعلی شاه توسعه یافته است، قرار دارند.

پاورقی:
٣. تاریخ رحلت امام رضا ٢۵٣ هجری و تاریخ درگذشت حضرت فاطمه معصومه در سال ٢۵١ اتفاق افتاده است. بنابراین چنین موضوعی که نویسنده شرح می‌دهد نمی‌تواند صحت داشته باشد. م.
۴. میزا نظام یا نظام‌الدین خان مهندس الممالک، از خانوادۀ «غفاری»های کاشان که جزو شاگردان اعزامی در سال ١٢٧۵ق به فرانسه رفت و از تحصیل کرده‌های خوب آن زمان بود، مدتی نیز سمت مترجمی میرزا علی‌اصغر خان صدر اعظم را به عهده داشت.
۵. حاجی سید نصرالله دیبا، فرزند بزرگ حاجی میرزا رفیع نظام‌العلمای تبریزی، که در دورۀ سلطنت مظفرالدین شاه، لقب وی از دبیرالسلطنه به «ناصرالسلطنه» تغییر یافت و سرپرست خالصه‌جات تهران بود. در ایامی که او این سمت را بر عهده داشت، به موجب نوشتۀ مرحوم بامداد در ص ٣۴٩ جلد چهارم تاریخ رجال ایران، عنوان رسمی‌اش چنین بود: «وزیر اداره کل جنس دیوانی ممالک محروسه». م.
۶. در اصل به صورت “Mechanics” آمده است.
٧. اراک کنونی
٨. Lynch
٩. Temps

منبع: اوبن، اوژن، ایران امروز ۱۹۰۷ – ۱۹۰۶ میلادی (ایران و بین‌النهرین)، ترجمه علی‌اصغر سعیدی، تهران، زوار، ١٣۶٢، ص ٢٧٢ – ٢٧۶.

اشتراک گذاری:

به اشتراک گذاری بر روی print
به اشتراک گذاری بر روی email
به اشتراک گذاری بر روی facebook
به اشتراک گذاری بر روی twitter
به اشتراک گذاری بر روی whatsapp
به اشتراک گذاری بر روی telegram
0 دیدگاهبستن دیدگاه‌ ها

ارسال دیدگاه

عضویت در خبرنامه

آخرین پست ها و مقالات را در ایمیل خود دریافت کنید

ما قول می دهیم که اسپم ارسال نشود :)