بانو سکینه مقارهای: متولد ۱۲۸۶ شمسی بود. پدرش آقا محمد ابراهیم از تجار قزوین به شمار می رفت که درآن ایام نسبت به تحصیل فرزندانش در مدارس جدید علاقه و توجه خاص داشت. چون فاصله خانه تا مدرسه مسافتی طولانی بود ناچار، پدر او، زن و مرد خدمهای برای فرزندش تعیین میکند تا او را به مدرسه ببرند. بدین صورت که هر روز صبح ، سکینه را بغل گرفته بر پشت دراز گوش مینشانید و به اتفاق مرد خرکچی که هوادار هم بوده به دنبال طفل روان میگشتند تا به مدرسه میرسیدند. در آنجا خدمه ، سکینه را بغل گرفته و پیاده میکرد و آنان مراجعت میکردند. باز هنگام ظهر آن دو به مدرسه رفته ، سکینه را سوار بر الاغ نموده ، به خانه بازمیگشتند و بدین طریق تا چند سال تحصیلی به کار خود ادامه میدادند، تا آنکه در سال ۱۲۹۹ سکینه موفق به تصدیق ششم ابتدایی از دبستان دوشیزگان قزوین گردید.
همگان مستحضرند که در دوره قاجار ، جماعتی بودند که همواره با تحصیل پسران در مدارس نوین مخالف بودند و در این رابطه دشمنی بسیار مینمودند که گاهی به جنگ و خونریزی هم میرسید، چه رسد به آنکه مدرسهای دخترانه تأسیس شده باشد. بدین جهت فقط در چند شهر بزرگ، یک یا دو مدرسه دخترانه وجود داشت و پشتوانه آن هم حکومت و نظمیه بود و بدین لحاظ ارزش تحصیل بدان اندازه مهم بود که تصدیق ششم ابتدایی، سیکل و یا در زمان های بعد، مدرک دیپلم پس از طی تشریفات و مراحل اداری در هر شهرستان، میبایست به مهر و امضای وزیر معارف هم برسد تا ارزش قانونی داشته باشد، نه مثل امروز که مدرک دکترا هم به امضای وزیر نمیرسد. نظر به مراتب فوق، تصدیق بانو سکینه مقارهای، از جمله مدارکی است که در روزگار خود حایز اهمیت فراوانی بوده است. ناگفته نماند که در آن دوران تعداد محصلات در کل کشور به یک صد تن نمیرسید.
بانو مقاره ای در شهر قزوین ازدواج نمود و در سال ۱۳۱۳ به مقتضای شغل همسر به قم مهاجرت کرد و در سال ۱۳۲۴ با داشتن پنج فرزند، همسرش به علت عارضه قلبی درگذشت. بالطبع سرپرستی و هزینه زندگی اولاد صغیر بر عهده او گذاشته شد، پس و برای امرار معاش در سال ۱۳۲۵ – که در آن ایام ریاست فرهنگ قم بر عهده دکتر محمدهادی شفیعیها بود که او هم از مردم قزوین به شمار می رفت – با حقوق ماهیانه یک صد تومان به استخدام فرهنگ درآمد. مشارالیها در اثر پشتکار، لیاقت و فداکاری در سال ۱۳۴۸، که آقای سید ابوالقاسم امیرشاهی در مسند ریاست آموزش و پرورش قم بود، به عنوان مادر نمونه از شهرستان قم انتخاب گردید و در سال ۱۳۵۵ بازنشسته شد و عاقبت در ۲۸ خرداد ماه ۱۳۷۹ در حالیکه ۹۳ سال از عمرش میگذشت داعی حق را لبیک گفت و در آرامگاه خانوادگی به شماره ۵۵۱ در بهشت زهرای تهران چهره در نقاب خاک کشید. فرزندان وی او به قرار ذیلاند:
۱. بانو ملک زمان خانهدار، ۲. بانو پریچهر «همسر شادروان سید احمد توکل»، ۳ دکتر علی محسنی، متخصص و جراح گوش و حلق و بینی و دبیر و بنیانگذار انجمن دانشآموختگان دبیرستان حکیم نظامی قم ۴ آقای محمد محسنی، دبیر بازنشته زبانهای خارجی ۵ بانو زهرا محسنی آموزگار
گفتنی است بانو مقارهای ، برادری ارجمند و خردمند داشت که در زمره طبیبان طراز اول ایران به شمار میرفت و در این مقام شایسته است مختصری از بیوگرافی آن مرحوم درج گردد: شادروان محمد صادق مقارهای در سال ۱۲۹۰ در شهرستان قزوین به دنیا آمد. تحصیلات ابتدائی و بخشی از تحصیلات متوسطه را در زادگاه خود به پایان رسانید. آنگاه به تهران آمد و تحصیلات متوسطه را با کسب مقام اول از دبیرستان دارالفنون به پایان رسانید.
در سال ۱۳۱۰ با چهارمین گروه دانشجویان ایرانی به کشور فرانسه اعزام گردید و در سال ۱۳۱۸ با مدرک دکترای تخصصی زنان و مامایی به کشور بازگشت و در بخش بیماریهای زنان و مامایی دانشگاه تهران به کار و تدریس مشغول و در سال ۱۳۴۹ با مقام استادی بازنشسته شد. دکتر مقارهای نخستین پزشک ایرانی است که در ایران مبادرت به تزریق آمپول پنی سیلین به یکی از بیماران خود که دارای تب بالا و مشرف به موت بود کرد و موجب نجات او گردید.
مشارالیه در مهر ماه ۱۳۲۵ با مشارکت پنج نفر از پزشکان به اسامی مشروحه ذیل: ۱. مرحوم دکتر محمدعلی صدر، جراح عمومی؛ ۲. مرحوم دکتر محمد گیلانی، متخصص اعصاب ؛ ۳ محوم دکتر علی اکبر همایون فر، متخصص اطفال ؛ ۴. مرحوم دکتر عبدالکریم آبادی، پزشک عمومی و ۵ مرحوم دکتر نصرالله باستان ، متخصص چشم نخستین بیمارستان خصوصی تهران با گذاشتن سرمایه هر نفر پنج هزار تومان که جمع آن هزار تومان می شد در خانه ای استیجاری واقع در خیابان امیریه تهران تأسیس نمودند. و نام آن را بیمارستان مهر گذاشتند. این بیمارستان پس از هفده سال در سال ۱۳۴۲ به بنای جدید خود واقع در خیابان زرتشت منتقل گردید و به طور مرتب به ساختمان و تأسیسات آن اضافه گشت و امروزه همانند گذشته از بهترین بیمارستان های ایران به شمار میرود. این نیک مرد شانزده آبان ۱۳۸۲ به رحمت ایزدی پیوست و با وجودی بهشت زهرا تهران مقبره خانوادگی داشت، وصیت کرده بود او را در قطعه ۱۱۱، که بخش اعظم آن متعلق به پرسنل بیمارستان مهر است، در میان همکاران و پرسنل مدفون شده آن قطعه به خاک بسپارند.
برگرفته از کتاب تاریخ معارف قم اثر مهدی عباسی
اشتراک گذاری:
به اشتراک گذاری بر روی print
به اشتراک گذاری بر روی email
به اشتراک گذاری بر روی facebook
به اشتراک گذاری بر روی twitter
به اشتراک گذاری بر روی whatsapp
به اشتراک گذاری بر روی telegram
0 دیدگاهبستن دیدگاه ها