شهید علی شوشتری زاده
شهید علی شوشتری زاده

شهید علی شوشتری زاده

شهید علی شوشتری زاده در سال ۱۳۴۴ در شهر مقدس کربلا به دنیا آمد و چند سال اول عمر خود را در آن شهر مقدس گذراند و پس از آن همراه با خانواده از آنجا هجرت نمود و ساکن شهر قم گردید. تحصیلات خود را تا سال چهارم تجربی در دبیرستان حکیم نظامی (امام صادق(ع) فعلی) ادامه داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی عضو فعال انجمن اسلامی محله سلطان محمد شریف بود که به گفته مسئول انجمن، وجود او در این انجمن بسیار مفید و مؤثر بود. در همین حال عضو فعال شورای پایگاه مقاومت شهید مطهری ستاد ناحیه ۲ قم و مسئول پرسنلی این پایگاه نیز بود. پس از آن راهی جبهه جنگ شد و بارها در عملیات مختلف همگام با دیگر همرزمانش شرکت کرد. سرانجام در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ منطقه «شرق دجله» و در عملیات بدر به شهادت رسید. روحش شاد، یادش گرامی، و راهش پر رهرو باد.

شهید علی شوشتری‌زاده

این شعر سروده ای است از آقای محمدهادی خالقی که برای شهید علی شوشتری زاده و بمناسبت شهادت او سروده است
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
و شهیدی دیگر از مکتب سرخ تشیع. علی شوشتری زاده.
تو از هر عاشقی بهتر سرود عشق سر دادی
تو از هر عارفی بهتر به عرفان بال و پر دادی
تو از هر شاهدی بهتر شدی مشهود این محفل
که دست عیب با دستت بُدُ معراج دَر دادی
زمولا و علمدارش عروج معرفت دیدی
زرهبر درس بگرفتی، بهاران شد، ثمر دادی
شدی معشوق محبوبت شهید عشق گردیدی
نمیرد هر که با عشق است، نیکو این خبردادی
جهانی نیکتر دیدی که دست از دار برکندی
تواهل آسمان بودی، بدانجا برگ وبر دادی
شدی ازخیل عشاقی که بر معشوق جان دادند
شدی پروانه وزجانت به شعله شور و شر دادی
وزین پس تا ابد سوزی درون قلبهای ما
سرشک از دیده می بارد، که‌اش درس سفردادی
شدی چون شیشه اما، با شکستن ارج بگرفتی
شدی اسطوره‌ی ایمان و بر دلها شرردادی
بسان شبنمی، اندر تبار نور گردیدی
تو کوه خاضعی، با کاهیت داد هنردادی
ره باقی گرفتی وز فنا بی سیر بگذشتی
توبا رفتن نشان دوستانت راهبر دادی
میان خلق مبعوثی که ما ماندیم و تو رفتی
کنون این بحر رامژده، صدف گشتی گهردادی
زشرح صدر و پرواز بلندت راهی طوری
که بر فرعون این دورانه فریاد خطردادی
برفتی رخت بربستی و ما را دست نگرفتی
عجب‌داری است دنیامان که خویش از آن حذر دادی
خوشست معراج تا جانان لقاء دوست را دیدن
و نوشت آن می عشقی که عرفانش شکردادی
دگر بر شادی باران بود بیهوده گرئییدن
عجب ما خاکیان خودخواه و تو ما را بصر دادی
سهیل شام ما گردید و بر ما نور بخشید او
من و تو وارث اوئیم، اعلان سحردادی؟
برادرت محمد هادی خالقی
 

اشتراک گذاری:

به اشتراک گذاری بر روی print
به اشتراک گذاری بر روی email
به اشتراک گذاری بر روی facebook
به اشتراک گذاری بر روی twitter
به اشتراک گذاری بر روی whatsapp
به اشتراک گذاری بر روی telegram
0 دیدگاهبستن دیدگاه‌ ها

ارسال دیدگاه

عضویت در خبرنامه

آخرین پست ها و مقالات را در ایمیل خود دریافت کنید

ما قول می دهیم که اسپم ارسال نشود :)