– یک بار از حاج محمد پرسیدم: چند سال است نماز شب می خوانید؟ جواب داد: ارزش عبادت به قبولی آن است و نمی دانم قبول شده اند یا نه (اینگونه از جواب طفره رفت) همان موقع همسرش گفت: از وقتی که با او ازدواج کردم نماز شب می خوانده.
– توجه به معنویات و بی توجهی به مادیات یک عامل سلامتی او بود. حدود ۷۵ سالگی بیمار شد و ناچار به خوردن قرص بود. دیدم قرص را داخل دهان می گذارد و در می آورد! معلوم شد بلد نبود قرص بخورد. گفت: در ۱۸ سالگی که قرص خورده ام تا حالا قرص نخورده بودم.
– دوست داشت پا به قبله از دنیا برود. برای همین، مقید بود همیشه پا به قبله بخوابد. جالب آنکه در بیمارستان وقتی بیهوش شد او را بر تختی خواباندند که پا به طرف قبله بود و پس از چند روز بیهوشی در همان حال از دنیا رفت.
– همسرش بارها به من گفت: وقتی مردم بالای سرم زیارت عاشورا بخوان.
با خودم می گفتم: در آن شلوغی و رفت و آمد چطور این کار را انجام بدهم؟!
وقتی از دنیا رفت، جنازه را به قبرستان بردیم برای تغسیل و تکفین. جالب آنکه پس از تکفین، جنازه را که به ما سپردند، آمبولانس تاخیر داشت و من به یاد سفارشش به خواندن زیارت عاشورا افتادم و با تانی آن را بالای سر ایشان خواندم
سید حسن فاطمی (موحد)
برگزفته از کتاب حکایت های بابا حاجی