این بنا در بخش مرکزی استان قم، مابین شهر قم و منطقه گازران (جعفریه) در طول و عرض جغرافیایی 34°43’21″N 50°41’2″E در 20کیلومتری شمال غرب شهر قم واقع است. که به سبب قرارگیری مقابل کوه نمک – در فاصله 2کیلومتری این کوه- به این نام مشهور گشته است.
بر اساس بررسی های انجام شده پیرامون راه های قدیم ناحیه قم می توان گفت احتمالا این بنا یکی از منزلگاه های کاروانیان در مسیر ساوه و آوه به قم به عنوان یکی از مسیرهای اصلی و مهم آن دوره؛ بوده است. با توجه به موقعیت و اهمیت آوه، از نقاط شیعه نشین و استراتژیک قرون اولیه اسلامی خصوصا در دوران آل بویه و سلاجقه محور فوق در زمان ذکر شده محلی پرتردد برای کاروانیان و حتی سران و بزرگان بوده است.
این بنا مشابهت های بسیاری با رباط سنگی انوشیروانی در وجود رواق، شکل و محل حجره ها، راه حل گوشه ها و تا حدودی محل برج ها دارد، به گونه ای که بدون اینکه وارد بحث تاریخ گذاری بر بنا شویم، می توان ادعا کرد بانی و یا سازنده دو بنا، بازدیدی از بنای اولی داشته است، اگر یکی نبوده باشند.
بنای سنگی کاروانسرا دارای تزیینات متنوع سنگی، گچی و آجری است. تزیینات ورودی بنا بر اساس بقایای موجود -که تا ارتفاع 2متری سردر ورودی را شامل می شود- دارای تزیینات گچی و نیز نقوش ظریف بر روی اندود ورودی است.
دیواره های خارجی بنا در قسمت فوقانی دارای تزیینات سنگی است. ایوان های بنا نیز در بالای محل محراب مانند انتهای آن دارای تزییناتی آجری است که نیمی از آن برجای مانده است .
در مورد تزیینات سایر قسمت های بنا نمی توان اظهار نظر قطعی نمود زیرا با توجه به وضع موجود بنا که در آن بسیاری از دیوارهای داخلی تخریب و یا مورد بازسازی قرار گرفته اند؛ ردیابی صورت اولیه تزیینات این بنا بسیار مشکل گردیده است. در کتاب کاروانسراهای ایران این بنا را با قدمت صفوی یاد کرده اند. اما این بنا با قدمت سلجوقی با شماره 4772 در فهرست آثار ملی ایران ثبت گردیده است .
در تاریخ دارالایمان قم نگاشته در 1295ق پیرامون موقعیت این منطقه و در باب معادن قم آمده است:
“از معادن قم کوه نمک است که مشهور به گدن گل مز[i] است. در 40 فرسخی قم است مجرد بالا رفته و دور آن هموار است، نمک قم، عراق و کرمانشاهان از آنجاست…“.
شاید بتوان وجود این معدن نمک را، سبب موقعیت تجاری و بازرگانی این منطقه در روزگاران گذشته دانست که این امر کاربرد کاروانسرای کوه نمک را جز منزلگاه کاروانیان در راه ساوه به قم، از کاروانسراهای بازرگانی و تجاری دانست.گفتنی است این موضوع می تواند رونق این کاروانسرا را تا عهد صفویان توجیه نماید.
شرح دیگری از قلعه سنگی کوه نمک در گنجینه آثار قم آمده است نوشته فیض قمی، که بدین شرح می باشد:
“…به علاوه دژی سنگی در سر راه و میان قم و آوه در محاذات کوه نمک در وسط صحرا از ناحیه اتابک[i] ساتماز بن عزالدین قایماز حنفی مذهب، ساخته شد که به نام کاروانسرای سنگی شهرت گرفته است… این قلعه سنگی دارای باروئی است به ارتفاع 10 متر به وسعت 70 در 70 متر با تزیینات متنوعی از سنگ در بالای جدار و کانال تحت الارضی برای فرار و اطاق های دو طبقه و برج ها و مزقل ها و همه گونه مرافق که ظرفیت پانصد تن را دارا بوده است و هنوز دیوارها و پوشش های ضربی اطاق های آن باقی و بر سر پا است و به مرور آجرهای قطور آن را مردم ایل به زحمت از جای می کنند و برای ساختمان های اطراف می برند که بایستی مدخل آن مسدود گردد“.
هرچند توصیفات آمده در برخی موارد نظیر مصالح آجری، ابعاد کاروانسرا و نیز طبقات بنا با واقعیات موجود تطابق ندارد اما بر اساس شرح سطر اول می توان توصیفات آمده را به قلعه سنگی کوه نمک نسبت داد که با برخی توصیفات – شاید توصیف بر اساس شنیده ها و نه بازدید مولف از بنا-آمیخته گشته است. علاوه بر این در این شرح نامی از بانی ساخت بنا آمده است که بر این اساس به احتمال زیاد می تواند بانی وابسته به دولت – احتمالا سلجوقی- دارا بوده باشد. دیگر مواردی که می توانند سلجوقی بودن این بنا را محتمل تر گرداند توسعه و گسترش آوه – به عنوان مقصد محوری که از کنار کاروانسرا عبور می نماید- در زمان سلجوقیان خصوصا سلطان محمد سلجوقی است، وی نیمی از سال را در این نواحی اقامت داشته است. بنابراین بعید نیست در راه های منتهی به این ناحیه اقدام به ساخت کاروانسرا کرده باشد. تزئینات پرکار سردر این کاروانسرا نیز شاید شاهدی باشد بر رفت و آمد سران و بزرگان به این کاروانسرا.
[i] اصطلاحی است ترکی به معنای “بروی برنخواهی گشت” ،که با این افسانه ی قدیمی که جنی را بر فراز کوه تصور می کرده اند که هرکس به بالای آن رود گرفتار شده و برنخواهد گشت. البته بر اساس واقعیات علمی نیز به سبب حالت لجنزاری و باتلاقی بالای کوه توجیه پذیر می باشد.
[i] “اتابک” در اصل لغت ترکی است که از زمان سلجوقیان رواج داشت. معنی آن پدربزرگ بود. لغت اتابک مرکب از دو کلمه آتا و بک مخفف بیوک، به معنی بزرگ است، این اصطلاح در دربارهای ایران معمول به معنی آموزگار سلطان و گاهی به معنی بزرگ ایل استفاده شده(دهخدا،بی تا). در دوره سلاجقه، للهها و معلمسرخانههای فرزندان شاه را اتابک خطاب میکردند. این افراد گاه به مقام صدارت نیز میرسیدند. به تدریج و در دورههای بعد گاه به صدراعظم، اتابک یا اتابک اعظم نیز خطاب میشد. افرادی مانند علیاصغرخان اتابک و امیرکبیر، در دوره قاجاریه لقب اتابک اعظم داشتهاند. در دوره مظفرالدینشاه، برخی از شاهزادگان مانند عینالدوله نیز، لقب اتابکی گرفتند (شکیباپور289،1375).
پژوهش از فاطمه حسینجمال